شاعر

ساخت وبلاگ

یکی از شاعران جوان نامدار معاصر وقتی از یکی از دوستانم، اصرار من بر عشقی نافرجام و شکسته خورده را شنیده بود،مشتاق دیدن من از نزدیک می شود.عصر یک پنجشنبه در یکی از کافه های میدان انقلاب، قرار گذاشتیم. راستش دیدار با شاعری از نزدیک که چند جلد از کتاب هایش را دارم و چندی از شعرهایش را از حفظ هستم بسیار هیجان انگیز بود.

گفتم:«تا حالا عاشق شدی؟

گفت:«اگر عاشق نشده بودم به نظرت شاعر می شدم؟»

-گفتم بله بسیاری از شاعرها هستند که اصلا نمی دانند عشق چیست.

- حالا من از کدام دسته هستم؟

- شما شاعری هستید که عشق را در کتاب و نوشته های که خوندی حس کردی نه در زندگی ...

- راستش من دور و برم همیشه شلوغ بوده و هر روز عاشق می شوم

- معشوقه من نیز اعتقادش بر عشق روزانه بود و از عشق دائمی و اصیل، فراری بود

- واقعا !!؟ فراری بود؟ یا فراری اش دادی؟

- فراری بود چون هضم و درک عشق پاک و اصیل،کار سختی است در عصری که همه چیز تاریخ مصرف دار است

- پس چرا شما در این عصر زندگی ات را به پای عشقی گذاشتی که کسی درکش نمی کند؟

- شما چی؟ عشق مرا درک می کنید؟

- راستش نه، منم درک نمی کنم

- خوب همین مرا خوشبین و امیدوار کرده است. وقتی می بینم نه شاعر، نه معشوقه و نه مردم نمی توانند یا نمی خواهند، یک عاشق را درک کنند. حالا،با این دل  پر از عشقی که من دارم به نظرت من شاعرم یا شما؟

گفت: شما

.......

پیام/آوار


آوار زخم...
ما را در سایت آوار زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jylann5 بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 10:21