آقاسیدعلی میرزا

ساخت وبلاگ

  با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی / ای دوست همچنان دل من مهربانِ توست/ سعدی

آقاسیدعلی‌میرزا پیرمردی که در جوانی عاشق «مریم» نامی می‌شود. اما به دلایلی به وصال مشعوقه اش نمی‌رسد، مجنون و سرگردان در خرابه‌های ارگ طبس زندگی می‌کرد و با کمک مردم، روزگار می‌گذراند. هیچ‌گاه وارد شهر طبس نمی‌شد و به گفته‌ خودش «از شهر و مردمش بریده بود». او همیشه از سوی بچه‌ها مورد آزار و تمسخر قرار می‌گرفت. تا اینکه مردم واقعیت عشق او را در می یابند. همه بچه‌های محل به راهنمایی معلمی جوان برای او جلسه عذرخواهی می‌گیرند و شعری بنام «مریم چرا مرا دیوانه کردی...» می‌خوانند.

«پ مثل پلیکان» ساخته شده در سال ۱۳۵۱، یکی از تاثیرگذارترین و شاعرانه‌ترین فیلم‌های مستند تاریخ سینمای ایران است که شخصیت اصلی‌اش همین آقاسیدعلی‌ میرزا است و بوسیله پرویز کیمیاوی ساخته شد. موفقیت فیلم در نمایش فضای غریب، تنها و در عین ‌حال پر مهرِ آقاسیدعلی میرزا، او را  تبدیل به چنان شخصیت سینماییِ جذاب و ماندگاری کرده که حتی اگر جسدش هم از بین می‌رفت، این شخصیت از بین نمی‌رفت.

یازده سال پیش به دنبال خاک‌برداری و بازسازی ارگ طبس، جسد نسبتا سالم آقاسیدعلی میرزا یکی از قربانیان زلزله‌ی طبس، بعد از بیست‌وسه‌سال کشف شد و در یکی از راهروهای ارگ به خاک سپرده شد. ناظر پروژه‌ی بازسازیِ ارگ طبس گفته بود: «زمانی که ارگ طبس زیر نظر اداره‌ میراث فرهنگی استان خراسان بود، برای خاک‌برداری و یافتن پلانِ اصلیِ بنا اقدام کردیم. در مراحل پایان کار، در یکی از بخش‌های ارگ، جسد او را تقریبا سالم پیدا کردیم. پوست بدن، صورت و لباس‌های او هیچ تغییری نکرده بود اما به‌نظر می‌رسید جسد از داخل پوسیده باشد، با این‌حال جسد را به‌راحتی بلند کردیم و حرکت دادیم. صورت او سالم و از روی عکس و فیلم‌های موجود کاملا قابل‌شناسایی بود…».

حتی زلزله نیز نمی تواند بر عشق غلبه کند. مرگ آقاسیدعلی میرزا درست شبیه به زندگی‌اش بود، این خاصیت عشق است که مرگ عاشق را شبیه به زندگی اش می کند. او نیز مثل همه مردهای عاشق، نخواست بپذیرد که معشوقه‌ها به هیچ مردی، وفادار نیستند.

او آدم باسواد، باهوش و خوش‌ذوقی بوده، شعر می‌سروده، خوش‌خط بوده و روی دیوارهای ارگ طبس شعرهایی با خط خوش نوشته بود. شعرهایی هم که در فیلم می‌خواند از خود اوست: «گنجشک بی‌پروبال، از لانه‌اش چو افتاد/ گردد اسیر ناجنس، آن بدبخت بی‌گناه/بی‌پروبال آن گنجشک من بوده‌ام به دنیا/ که توسری خورده‌ام از روزگار به‌ناگاه/ از پدر گشتم یتیم، سه‌ماهگی، بدموقع/ در میان جمعی از مردمان گمراه…/ مانند مادرِ خود صبر نما بر تقدیر/ سیدعلی‌میرزا نزن تو این‌همه جوش و آه …»

 

پیام/آوار


آوار زخم...
ما را در سایت آوار زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jylann5 بازدید : 19 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 9:22